راستی نامت چه بود؟
نام شناسنامه ایت نه، آن نام که پدرو مادرت و شاید هم دایی و عمه ات ناخواسته و بدون توجه به نظرت برایت انتخاب کرده اند را نمی گویم!
آن نام را میگویم که حروفش تک تک، تجلی فکر و اندیشه ناب تواند و بلندای سرو قامتت را به بر پهنه کوهپایه های احساست به سیما کشیده است !
همان که نشان از زلال چشمه ساران نگاهت دارد و دستانت را پربار ترو غنی تر می نمایاند. من عادت دارم نام واقعیت را اینگونه بشناسم !

یک روز گفتی دنیا گفتم کم است و تو زیادی!
یک روز دیگر گفتی عسل گفتم تو هم قندی هم عسل!
دیروز گفتی خدا گفتم بر ملک دل من آری بخدا ،کفر اگر نباشد خدایی !
امروز هم که نگفتی نامت چیست؟
بگو یی یا نگویی توفیر نمیکند چون من نگفته میدانم! نامت هرچه باشد برای من عطر وجودت بهترین بوی دنیاست برای من نور وجودت روشنایی جانم است و قصه جاودانگیت قصه هزار و یکشب دنیای مجاز و معاد منست!
باران برای با تو بودنش نباشد نمیبارد و باد مژدگانی وصال تو را از دار و درخت طلب میکند که سوزه اش را صحرا به صحرا و کوه به کوه و دشت به دشت فریاد میزند!
بوستان مهربانیت پراست از غنچه ها ناشکفته ای که گر تو بیایی لب باز میکنند و عطر نفسشان را که هدیه حضور و عبور توست مستانه و عاشقانه می فشانند!
آب برای رسیدن به تو این همه کبکه و دبدبه راه انداخته و شرشر مهربانیش را و لطافت سبزه های حاشیه اش و زلال قطراتش را بی منت ارزانی رهگذرانی داشته است که قرابت خونی و انسانی با تو دارند! و این هنرنمایی بی نظیر را مهریه عندالمطالبه نه که جاری و ساری تو نوشت و در قبال گرمی بودنت یکجا پرداخت!
یادت باشد که بامن قرابت دیرینه داری از آدم و حوا تا شیرین و فرهاد از عهد عتیق تا عهد عقیق و امروز که دلبسته ات شدام صدایت آشناترین طنین هستیم شده است پس باورم کن و برای امروزم همه چیز باش که فردا را چه بسیار آدمها که هرگز تجربه نکرده اند و نرسیده اند !
لینک مستقیم http://mihanhamkar.com/buy_product_step2.php?uid=1746&pid=1572
نظرات شما عزیزان: